می خواستم به ترتیب وقایع برات بنویسم . ولی دیدم خیلی طول می کشه تا به تولدت برسه . برای همین تصمیم گرفتم هر چی که اومد بذارم . دیگه تقدم و تاخرشو بی خیال... برای تولدت تصمیم داشتیم فقط خواهرها و برادرامونو دعوت کنیم و به اصطلاح خودمونی باشیم ولی از اونجاییکه همیشه نظرات خیلی های دیگه رو هم باید در نظر بگیریم کار وسعت پیدا کردو به خاله و دایی و دختر خاله و ... کشیده شد. در هر صورت ما که خوشحال شدیم . دوست داشتیم تا حدی که خونمون ظرفیت داشت مهمون دعوت کنیم . خدا نگهداره خاله فاطی رو که همه کار کرد از تزیین خونه گرفته تا درست کردن تم تولد و ... تازه مهمون از شهرستانم داشتیم باورت می شه دایی رضا هم اومد تولدت .. راستی کیک تول...