امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه سن داره

امیر - عسل مامان

تولد تو

این عکس موقع تولدته درست یک ساعت بعد   این اولین نگاه تو و بابا مرتضی   اینم خاله که رفتی تو بغلش ...
28 فروردين 1393

تولد یکسالگی امیررضا

می خواستم به ترتیب وقایع برات بنویسم . ولی دیدم خیلی طول می کشه تا به تولدت برسه . برای همین تصمیم گرفتم هر چی که اومد بذارم . دیگه تقدم و تاخرشو بی خیال... برای تولدت تصمیم داشتیم فقط خواهرها و برادرامونو دعوت کنیم و به اصطلاح خودمونی باشیم ولی از اونجاییکه همیشه نظرات خیلی های دیگه رو هم باید در نظر بگیریم کار وسعت پیدا کردو به خاله و دایی و دختر خاله و ... کشیده شد. در هر صورت ما که خوشحال شدیم . دوست داشتیم تا حدی که خونمون ظرفیت داشت مهمون دعوت کنیم . خدا نگهداره خاله فاطی رو که همه کار کرد از تزیین خونه گرفته تا درست کردن تم تولد و ... تازه مهمون از شهرستانم داشتیم باورت می شه دایی رضا هم اومد تولدت ..   راستی کیک تول...
28 فروردين 1393

عکس های جدید

دخملم بودی قشنگ بودی ها...   این عکس ماله فروردینه 92  بابا مرتضی بهت عیدی داده بود تو هم دودستی چسبیده بودی ولش نمی کردی       این جا شماله. کنار دریا ، 4 ماهت بود رفته بودیم   ...
28 فروردين 1393

شیرین کاری

اینم چند تا شیرین کاری! امیر رضا عاشق این کابینت آشپزخونست. هر وقت میاد تو آشپزخونه باید اینکابینتو خالی کنه و ....     دو تا مافین برای خاله خریده بودم تو هم بدو بدو رفتی و هر دو تاشو ازش گرفتی و پیرزومندانه اومدی نشستی به خوردن....           ...
28 فروردين 1393

لغت نامه امیررضا

لغت نامه امیر رضا مناژ = مهناز عمو مشا = عمو مجتبی سی = سپیده   پرتلاغ = پرتغال شابا = نوشابه جی باب = جوراب شبال =شلوار کاپوشن = کاپشن خبار = خراب کامپیتی = کامپیوتر تبت = تبلت تثیف = کثیف توبا = توپ بیده = بده تواصی= تصادف آب پورتلاغ خیار=آب هویج بستنی   ...
28 فروردين 1393

نماز

امیر رضا در حال نماز خوندن یا به قول خودت الله اکبر   ولی چون پیر شدی دیگه نمی تونی ایستاده نماز بخونی نشسته می خونی   ...
28 فروردين 1393

مسافرت شمال

  شمال رفته بودیم یادته رفتیم اسب سواری       اینم نمی دونم بز بود ،چی بود ، هر چی بود ازش سواری گرفتی          ...
28 فروردين 1393